تولد دایی یکی یدونه
سلام خوشگل خانوم ٤مهر تولد ٢١سالگی دایی جون بود واومدن خونه ما ودایی روغافلگیر کردیم ولی سارینا نمیذاشت هی به دایی میگفتی اچال تولدت مبرک ودایی روبردی کنار یخچال وکیک رونشون دادی ودایی میگفت تولد منه ونازدونه قبول نمیکرد واما................ راضی شدی که یک شمع روسارینا ویکی هم دایی فوت کنه ولی هردو روخودت فوت کردی
سارینا ودایی جون درحال سبقت گرفتن در فوت کردن هستن واینم اضافه کنم که دایی خیلی سارینا رو دوست داره وهمیشی میگه من نمیدونم بچه ی خودم رو اندازه ی سارینا دوست دارم ..............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی