من عرفه نفسه فقدعرفه ربه
من ازنزدیکی دشت محبت نردبانی کردم پیدا که تا قصر خدا هم پلکان دارد که درانجا دستهایم را بسویش باتمنا باز کردم برایت بهترینها رادعا کردم
مامان ومامانی رفتیم دعای عرفه مسجد ووقتی به الهی العفو میرسدنفس مامان دستهاش رو بالا میکردوصلوات میفرستادومیگفت خودمو دعا کردم وجود تو منو به خدا نزدیکتر کرده الان معنایقربانی رامیفهمم که خدا حضرت ابراهیم چرا مقامی داد الان باوجود نازدونه خیلی بهتر درک میکنم معنای قربانی کردن ومن هم دوست دارم لحظات خوش خودم را قربانی کنم برای بودن بیشتر وبهتر شدن دخترم وتنهای وادامه زندگی خودم را وقف دخترم وشوهرم کنم ومطمین هستم اجرم رامیگرم وبه هدفم میرسم