ساریناجون وشیطنت هایش وشیرینی هایش
شیرینی زندگیمان
سارینا جون وشیطنت هایش
دخترنازم که دراین روزها بسیارحساس وتیزبین شده ودرحال الگوبرداری احساس میکنم بااین احوال وظیفه ی من سخت ترمیشود واین که میگویند بچه های رفتارهای پدر ومادر راضبط میکنندوآن راتکرارمیکنندواقعی است آخه من به باباجون وقتی مخالفت میکنم میگم نه بیخودوقتی داشتم صحبت میکردم با باباجون یهو هی گفت بیخود بیخود مامان کلی ذوق کرد وفشارت دادم بوسیدم آخه خیلی ازم تقلید میکنه
نمازم که تموم میشه میاد میگه (قبول باشه)ازحمام میام میگه(عافیت باشه)
میره خونه مامان صغری میاد صداش رومیکشه میگه (سسسلللام)
جالب اینجاست که من بهش نگفتم بگو چون خودم به خودش میگم بهم میگه فداش بشم خیلی دوستش دارم ودوستم داره وخیلی بهم وابسته شده آخه ما باهم همبازی هستیم تمام وقت درخدمتشم جیگرم
چون بابای این روزها مشغول آزمون ارشد است روزها سرکار شبها درس میخونه من جبران میکنم ولی قول داده آزمون روبده جبران میکنه خدا کمکش کنه انشالله قبول بشه خیلی زحمت کشیده سارینا جونی هم دعا کرده
چشم چراغ زندگیمان
دنیای زیبای باتوبودن رادوست دارم واحساس خوشبختی میکنم تورا دارم
به زندگی ما روشنی دادی دوستت دارم راستی الان دخمرم ٢٤کلمه رومیتونه بخونه ومرحله اول تراشه های الماس تمام شد
ماهر وقت موقع عکس گرفتن میگوییم بخند دهانش را باز میکند این یجور ژست
اینم آشپزی مدرن خانوم خونه خانوم طلا باساز دهنی
آوای انتظار تا آماده شدن غذا